تولد. تولد!!!!


 

 

 

 

اقا تولد تولد .....منم به نوبه ی خودم تولد ۵ سالگی بلاگ اسکای رو تبریک

میگم....ایشالله همیشه سربلند باشه و موفق ....

 

 

محمد علی ابطحی - وب نوشت - دیشب مراسم جشن پنجمین سالگرد تولد بلاگ اسکای بود. تعدادی از بر و بچه‌های وبلاگ‌نویس که از بلاگ اسکای سرویس می‌گرفتند در سالن باشگاه وبلاگ نویسان جمع شده بودند.


از من هم دعوت کرده بودند. هر جا اسم وبلاگ نویسی است و دعوت کنند، با علاقه شرکت می‌کنم.
تبریک و گفتن خسته نباشید به اینها که سرزمینی مجانی برای نوشتن وبلاگ در اختیار ملت میگذارند، وظیفه وبلاگی است.
برای نوشتن وبلاگ فارسی در ایران و خارج، سرویس‌های مختلفی قرار دارد که همه آنان نقش مهمی در رشد وبلاگ نویسی فارسی و نیز گسترش زبان فارسی در جهان برعهده دارند. دستشان درد نکند.

سخنرانی کوتاهی هم من کردم.
گفتم آفت وبلاگ نویسی عدم استمرار آن است. خیلی‌ها که معروف‌ترند، افتتاح وبلاگ را جزئی از پز کاری می‌دانند و تقریباً همه آنان بعد از مدتی، نوشتن را ادامه نمی‌دهند.
غیرمعروف‌ها هم به همین آفت دچارند، تا کمی افسرده می‌شود یا با دوستشان قهر می‌کنند از وبلاگشان انتقام می‌گیرند و نمی‌نویسند.

وبلاگ‌های فارسی به اعتقاد من به دوران بلوغ رسیده‌اند. به این دلیل باید حرف‌های جدی‌تر و متقن‌تری را بنویسند.
هم اکنون آنها که در روزنامه ها می‌نویسند، گویا باید بیشتر به اتقان نوشته‌هاشان توجه کنند ولی باز گویا بعضی از وبلاگ‌نویسان نباید در نوشته‌هاشان دقت لازم نمایند. اگر چه بسیاری از وبلاگ‌ها هم حرف‌های جدی و مهم و پر دقتی را یادآوری می‌کنند.

یکی از نقاط قوت که امتیاز وبلاگ‌ها در مقایسه با سایر رسانه‌هاست، حضور پررنگ مسائل حقوق بشری در وبلاگ‌هاست که بی شک این به عنوان یک افتخار تاریخی برای وبلاگ‌نویس‌ها خواهد ماند.

در جشن تولد بلاگ اسکای گفتم که من با تشکل‌های وبلاگی مخالفم. وبلاگ را حرف دل می‌دانم و دل‌ها تشکل‌بردار نیستند.
به وبلاگ‌نویسانی که بچه مایه‌دارند و یا مایه‌دارها را می‌شناسند، توصیه کردم که همه باید به سرویس‌دهندگان وبلاگ که تلاش می‌کنند بر و بچه های ایرانی بتوانند مجانی وبلاگ درست کنند، کمک کنیم. برایشان آگهی پیدا کنیم و نگذاریم فشارهای مالی آنان را از این خدمت مهم منصرف کند.
آگهی به روزنامه ها دادن، که پدرها می‌خوانند سازمان یافته شده ولی آگهی به وبلاگ‌ها که مال فرزندان است، هنوز شکل نگرفته.

در پایان صحبت‌هایم هم به دلیل این که در جریان اختلافات جزئی مسئولان این سرویس‌های وبلاگی بودم، گفتم که خواست بچه‌ها این است که اختلافات را کنار بگذارید و اجازه ندهید دود این اختلافات به چشم وبلاگ‌نویس‌های مملکت برود.

بعد از این حرف زدن‌ها، یک گروه جوان چند قطعه موسیقی سنتی قشنگ اجرا کردند که البته از سخنرانی‌ها خیلی شیرین‌تر بود و مسئولان بلاگ‌اسکای کیک بریدند و کف زدیم و جشن با جوایزی با قید قرعه پایان یافت.
خسته نباشند.